فقر

دخترک طبق معمول هر روز جلوی در ویترین کفش فروشی ایستاد

و کفش های قرمز رنگ را با حسرت نگاه کرد... بعد به بسته های

چسب زخمی که در دستش داشت خیره شد و یاد حرف پدرش

افتاد:اگه تا پایان ماه،هر روز تمام این چسب زخم ها رو که داری

بفروشی،آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم...

دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خودش گفت:یعنی من باید دعا کنم

که هرروز دست،پا یا صورت یه نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش

را بالا انداخت و به راه افتاد و گفت:نه، خدا نکنه اصلا کفش نمی خوام



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 12 فروردين 1394برچسب:, | 9:23 | نویسنده : عباس |